محمد هادی چرخکان(میم-فانی)

كنج مسجد نشسته بودم همه منتظر آمدن امام جماعت بودند. چند دقيقه اي از اذان گذشته بود كه امام جماعت تنومند مسجد، وارد شد. من كه در حال خودم بودم با صداي صلوات جماعت به خودم آمدم. نماز شروع شد. در مسجد ما، خود امام جماعت ميكروفن دارد و به همين خاطر موذني نيست. سجده ركعت دوم كه رفتيم در سجده، صداي ذكر امام نيامد. تا اينكه بلند شد و كم كم همه متوجه شدند و سر از مهر بلند كردند. در ركعت سوم هم به همان شكل، ذكر سجده امام جماعت بلند نشد. وسط نماز كمي تعجب كردم تا اينكه نماز تمام شد. بعد از نماز چند نفري از پيرمردهاي مسجد سوال كردن حاج آقا اذكار سجده را آرام خونديد نماز دچار مشكل نميشود؟ امام جماعت كه به نظر ميرسيد خيلي علاقه نداشت در مورد موضوع آرام بودن اذكارش صحبت كند گفت نه ذكر در غير حمد و سوره ميتواند آرام خوانده شود. پيرمردها زياد حال پيگيري قضيه را نداشتند، اما من رفتم پيش امام جماعت مسجد پرسيدم حاج آقا قضيه اين آرام ذكر گفتن چه بود. اول كه سعي كرد با توضيح ندادن من را قانع كند اما بعد اصرار من را كه ديد گفت سجده اول ركعت دوم كه رفتم، مشغول ذكر گفتن شدم احساس كردم نزديك صورتم روي فرش يك چيزي در حال حركت است. كمي دقت كردم ديدم مورچه اي دانه اي روي زمين پيدا كرده و مشغول بلند کردن آن است. اما صداي ذكر گفتن من آنچنان تند بود كه بدنش را به لرزه در مي­آورد و از دانه دورش ميكرد. با خودم گفتم ذكري كه مخلوق خدا را بلرزاند ذكرخدا نيست سعي كردم آرام بخوانم تا نماز تمام بشود و بار مخلوقي روي زمين نماند. من نميدانستم چه بگویم فقط فهميدم حتي در ميان صحبت با خدا هم بايد مراقب بندگانش بود و اين نماز آن عبادتیست كه مورچه اي را نيز آرام ميسازد.

مور و امام- داستان برگزیده جشنواره نماز-96

كه ,نماز ,امام ,جماعت ,آرام ,ذكر ,امام جماعت ,ذكر گفتن ,روي زمين ,مورچه اي ,ركعت دوم

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

داستانـَک | بزرگترین مرجع داستان های کوتاه و بلند دردنامه (توانمندسازی بانوان مبتنی بر کارآفرینی در توسعه پایدار) سجاده فرش محراب نقش کاشان Xepersian فروش فایل های دانشجویی و دانش آموزی Nasim Art طعم تنهایی law4u دیجی مارکتر لیلایی